sokhanrani

ساخت وبلاگ

http://lnk.site88.net/photos/47767f992ce8.jpgچرا مناظره علاّمه حسین‌ابن عبدالصمد عاملی (پدر شیخ بهائی) با عالم سنّی را نقل میکنم
راستش را بخواهید چند شب قبل در کلوب یه بحثی بین چند تا از رفقا درباره لعن خلفا مطرح شد که میگفتن چون آقا گفته وحدت بین شیعه و سنی را باید رعایت کرد بنابراین دیگر به هیچ عنوان نباید لعن غاصبین حق امیرالمومنین و خلفای ظالم و مبغمض خداوند را در مجلس و اماکن عمومی گف
در آینده مشروع استدلالات را نقل میکنم با جواب هلی ذر حد بضاعت خقیر
ولی احساس کردم برخی از دوستان اصلا هیچ اطلاعی از تبری و جایگاه عظیم آن در تفکر شیعی ندارند لذا این مناظره که درین ضمینه بسیار خوب اعتقادات ناب شیعه از زبان عالمی عارف و فقیه و فیلسوف همچون والد شیخ بهایی بیان شده را نقل میکنم تا اول با یه سری از اصول اولیه تفکر شیعی رفقای عزیزم آشنا گردند تا بعد ان شا<الله به اصل بحثمون بپردازیم



این مناظره در شهر حلب بین یكی از علمای هوشمند سنّی با پدر بزرگوار شیخ بهائی،‌ صورت گرفت كه پس از

گفتگو،‌ دانشمند سنّی حنفی گفت: من یك سؤال دارم و آن این كه نظر شما دربارة سبّ (ناسزاگوئی) به اصحاب

بزرگ پیامبر‌ـ‌صلّی‌ اللّه علیه وآله‌ـ چیست؟، آنان كه آن حضرت را با اموال و جان‌های خود، یاری كردند‌،‌ و با

شمشیرها و مجاهدات خود، شهرها و بلاد را تحت حكومت اسلام آوردند، مثلاً فتوحاتی كه در عصر

عمربن‌‌خطّاب، تحت رهبری او رخ داد، در عصر هیچ‌یك از خلفاء‌، رخ نداده است كه انكارناپذیر است، چنان‌كه

قدرت و شكوه و قاطعیّت او را نیز نمی‌توان انكار نمود، و من وقتی كه به دلائل شما توجّه می‌كنم،‌ می‌بینم

صحّت عقیدة تشیّع،‌ بسیار روشن و نیرومند است، ولی وقتی كه مذهب شما را می‌نگرم كه به ناسزاگوئی اصحاب

بزرگ پیامبر‌ـ‌صلّی‌ اللّه علیه وآله‌ـ،‌ و پیشی‌گیرندگان به اسلام و مقرّبان در حضور آن حضرت،‌صحّه گذاشته ...

می‌یابم كه این كار، نادرست است، و از همین راه می‌فهمم كه مذهب شما (تشیّع) مذهب نادرست می‌باشد.

حسین: در مذهب ما چنین دستوری نیست كه ناسزا گوئی به اصحاب پیامبرـ‌صلّی‌ اللّه علیه وآله‌ـ واجب باشد،‌

بلكه عوام‌النّّاس، به آن‌ها ناسزا می‌گویند،‌ ولی در میان علمای ما هیچ‌كس فتوای به وجوب سبّ آن‌ها را

نداده‌است، كتابهای فقهی آن‌ها در دسترس است،‌هرگز چنین دستوری در آن‌ها دیده نمی‌شود.

آن‌گاه سوگند‌های مؤكّد و شدید برای او (دانشمند حَنَفی) یاد كردم،‌ كه اگر كسی هزار سال در مذهب

اهل‌بیت ـ‌علیهم السّلام‌ـ (مذهب تشیّع) زندگی كند و ولایت اهل‌بیت‌ـ‌علیهم السّلام‌ـ را بپذیرد،‌ و از دشمنان

آن‌ها بیزاری جوید،‌ و هرگز به صحابة‌ پیامبرـ‌صلّی‌ اللّه علیه وآله‌ـ ناسزا نگوید،‌ خطاكار نیست، و در ایمان او

قصوری نخواهد بود.

دانشمند حنفی وقتی كه این سخن را از من شنید، چهره‌اش گشوده شد و اظهار شادی كرد، چرا كه سخن مرا

تصدیق نمود.

در این هنگام به او گفتم: وقتی كه در نزد تو، فزونی و برتری علم اهل‌بیت پیامبرـ‌صلّی‌ اللّه علیه وآله‌ـ و مقام

اجتهاد و عدالت و برتری آن‌ها بر سایرین، ثابت شد، پس آن‌ها سزاوارتر به پیروی هستند،‌ بنابراین از آن‌ها

پیروی كن.

دانشمند حَنَفی: گواهی می‌دهم كه من پیرو آن‌ها هستم، ولی به صحابة‌ رسول خداـ‌صلّی‌ اللّه علیه وآله‌ـ ناسزا

نمی‌گویم.

حسین: تو به هیچ‌یك از صحابه، ناسزا نگو، ولی وقتی كه به عظمت مقام اهل‌بیت پیامبرـ‌صلّی‌ اللّه علیه وآله‌ـ در

نزد خدا و رسولش معتقد شدی،‌ آن‌گاه در مورد دشمنان آن‌ها چه خواهی گفت؟

       sokhanrani...
ما را در سایت sokhanrani دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : vaez gholhaki بازدید : 179 تاريخ : سه شنبه 21 آذر 1391 ساعت: 19:23

بارها شنیدم که شیعه را با القاب بدی صدا می زدند و گاهی با لفظ «رافضی» در مکه و مدینه او را خطاب می کنند.

فکر می کردم شاید «رافضی» فحش و توهینی است که به شیعیان علی(علیه السلام) نسبت می دهند.

مردی به امام صادق(ع) عرض کرد : آقا ما را با لفظ رافضی خطاب می کنند .

و امام صادق (ع) در جواب فرمود : بخدا چه نام خوبى خدا بشما بخشیده مادامى که بگفتار ما پابند باشید و بما دروغ نبندید.

یا در روایتی دیگر امام باقر(ع) رافضی را اینگونه بیان می فرمایند:

ابن یزید از ... از ابو بصیر روایت کند که بحضرت باقر علیه السّلام عرض کردم قربان ، نامى روى ما گذاشتند

و فرمانداران به آن نام خون و مال و آزار ما را مباح دانسته‏اند.

فرمود : چیست آن؟

گفت رافضه . حضرت فرمودند : همانا هفتاد نفر از لشکر فرعون او را طرد کردند و نزد موسى علیه السّلام آمدند

و در میان قوم موسى هیچ کس از آن هفتاد نفر کوشاتر و نسبت به هارون (برادر موسى) دوست‏تر نبود

از این جهت قوم موسى آنها را رافضه نامیدند، و خداوند بموسى علیه السّلام وحى کرد که این نام را براى آن دسته ثبت کن زیرا نامى است که من به آنها بخشیدم، بنابر این این اسمى است که خدا بشما بخشیده‏ .

مگر من چه عمل نیکی انجام داده ام که مستحق چنین پاداشی از پروردگارم شدم که من را رافضی مینامند
وقتی امام صجادم در غل و زنجیر به گوفه و شام میبردن به این بهانه که او رافضی هست از بالای پشت باه ها به آل الله سنگ میزدند
دشنام سنگ را کاروان ستم کشیده و غمدیده امام حسین ع خوردند تا مفتخر به رافضی بودن شدن
چه مردم پستی بودن که اولاد پیغمبرشان را بجرم رافضی بودن حتی از یهویان و مسیحیان نیز پست تر رفتار کردن
خدایا شکرت که من را نیز رافضی مینامند
سجده شکر بجا میاورم تا آخر عمرم رافضی بمانم
وان شکرتم لازیدنکم
پروردگارا شاکرم که رافـــضـــــی هستم

sokhanrani...
ما را در سایت sokhanrani دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : vaez gholhaki بازدید : 162 تاريخ : سه شنبه 21 آذر 1391 ساعت: 19:23



smilies1  smilies1smilies1  smilies1 smilies1
اسلام دین فراد بیکار

گفت حاج آقا دعا های مفاتیح را که نگاه می کنیم می بینیم برای هر ساعت و هرکار و هر روز و هرشب دعا و اعمال خاص دارد. این دین برای افراد بیکار خوب است که بنشیند و از صبح تا شب عبادت کند. به او گفتم در فرودگاه ها و ترمینال ها ساعات حرکت به مقصدهای مختلف را لحظه به لحظه نوشته اند آیا شما در همه لحظات سوار اتوبوس یا قطار یا هواپیما می شوید یا متناسب با نیاز و ضرورت از آن کمک می گیرید؟
smilies1

استخاره
پیر زن بعد از نماز کنار پرده مسجد آمد و به حاج آقا گفت: حاج آقا دستت درد نکنه یک استخاره می خواستم.

حاج آقا: استخاره کرد و گفت بد است.

تا سه بار او به درخواست پیر زن استخاره گرفت و هر سه بار بد آمد پیرزن گفت ننه بعد از این همه که درس آخوندی خوانده ای نمیتوانی یک استخاره بگیری خوب بیاد؟!
smilies1
ادرار گدزیلا

محلی رفته بودم تبلیغ. افراد سئوال های عجیب و غریب می پرسیدند که تو قوطی هیچ عطاری جواب شو نمی شد پیدا کنیم. مثلا اسب حضرت اباالفضل نر بود یا ماده. به آنها گفتم که از من از این سئوال های عجیب و غریب نپرسید. من چه می دانم که ادرار گودزیلا پاک است یا نجس. اصل گودزیلا را ثابت کنید وجود دارد یا نه بعد ....از ان به بعد هرکسی سئوال بی ربطی می پرسید مسجدی ها می گفتند این از همان سئوال های گودزیلایی است.البته گاهی هم مسئولان کج سلیقه فرهنگی به این سئوالات دامن می زنند سئوالاتی که نه به درد دنیای مردم می خورد نه به درد آخرت مردم. بیشتر برای مچ گیری است و گیر انداختن افراد.(اللهمّ اشفِ مرضی المسلمینَ کلُّهم جمیعاً


smilies1

منبری ه تازه کار

گویند روحانی ای بر فراز منبر رفته بود از اضطراب مباحثش را فراموش کرده بود. ولی روی منبر نشسته بود و به مردم خیره شده بود. پیرمردی گفت: ای شیخ سخن گفتن یادت رفته پایین آمدن از منبر هم از یادت رفته است؟


smilies1

اّجرت یا اُجرت با امام حسین علیه السلام

یکی از اساتید(سردبیر یک مجله) می گفت: برادرم را هیأتی در کرج دعوت برای سخنرانی در ماه مبارک رمضان کردند ایشان هر روز برای منبرش ساعت ها مطالعه می کرد بعد از قم حرکت می کرد تا سر وقت به جلسه برسد. یک ماه مطالعه کرد و با ماشین خود رفت سخنرانی کرد و برگشت. آخرین جلسه یکی از بانیان آمده بود به ایشان گفته بود حاج آقا زحمت کشیدید مردم از جلسات تان استقبال کردند ولی ما شرمنده ایم که نمی توانیم مزد زحمت های شما را بدهیم اجر شما با امام حسین (علیه السلام ).

اگر روحانی درباره امور مالی هم سخنرانی کند مناسب نیست ولی مردمی که دعوت می کنند باید به سنوات تحصیلی، مهارت ها و تجارب و زمانی که صرف می کند توجه کنند و بدانند که این روحانی هم زن و بچه دارد.

* گویند روحانی ای مدت ها در محلی تبلیغ می کرد و مردم فقط اصرار می کردند که حضورتان استمرار داشته باشد ولی به او کمکی نمی کردند. روز ایشان بالای منبر به مزاح گفت: مردم استادان اخلاق مان به ما فرموده اند حرفی از پول نزنیم. به شما هم گفته اند پول ندهید؟
smilies1

sokhanrani...
ما را در سایت sokhanrani دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : vaez gholhaki بازدید : 216 تاريخ : سه شنبه 21 آذر 1391 ساعت: 19:23


http://khabaronline.ir/Images/News/Smal_Pic/images/position1/2010/8/10-8-1-11230n00055153-r-b-000.jpgحجة‌الاسلام رسول جعفریان در سایت خبرآنلاین نوشت:

بر اساس یک سنت معمول روحانیت همواره به عنوان گروهی که به دلیل مطالعات دینی، نقش راهبری فکری را در تفسیر دین بر عهده داشته‌اند، شناخته شده‌اند.

در این زمینه، در طول تاریخ رقبایی برای روحانیت وجود داشته است. پیش از دوره جدید، رمالها و منجمان و ساحران و شعبده‌بازان با پیشگویی و کاغذ نویسی و ادعاهای شگفت تلاش می کردند راه های تازه ای را تجربه کرده و مردم و دولت ها را از روحانیت جدا کنند. رقبای دیگر، کسانی بودند که ادعای ارتباط با عالم غیب یا رابطه مستقیم با ائمه معصومین را داشتند و تلاش می کردند روال عادی دینداری و ارتباطات دینی را به نوعی مناسبات غیر عادی تغییر دهند. در میان شیعیان، مهدویت سوژه مناسبی برای طرح این دعاوی بود اما در کنار آنها انجام کارهای شگفت و غیر عادی دیگری هم رخ می‌داد که شبیه آنها را در دوره هایی که مکتب شیخی و کشفی و غیره پدید آمد تجربه کرده ایم. توجه داشته باشیم که برخی از این رقبا از دل خود حوزه های علمیه بر می آمده اما مرجعیت همواره و با قامتی استوار مانع از رشد و توسعه آنها می شده است.

در دوره جدید، رقبای روحانیت از میان شماری از روشنفکران دینی برآمد، کسانی که تلاش داشتند از دین تفسیر نوینی بدهند. صرف نظر از انگیزه‌های خاص آنان و نیز این که رشد آنها گاه به دلیل سستی روحانیت در انجام وظائفش بود، این گروه یک رونق قابل توجهی از مشروطه به بعد داشتند. کند شدن حرکت روحانیت و عقب ماندگی اش از اوضاع به دلیل فشارهای سیاسی دوره رضاخانی، سبب رشد این جماعت شد. نام اغلب این نویسندگان را در نشریاتی چون آیین اسلام در دهه بیست می شناسیم. شاخص ترین آنها مرحوم بازرگان بود که به رغم این باور و رویه خود، همیشه پای منبرهای روحانی در مسجد هدایت می نشست، اما خود مفسر گونه ای خاص از دینداری بود.

در جریان انقلاب و به دنبال یک سلسله تحولات در میان سالهای 58 ـ 60 مرجعیت فکری روحانیت به این گروه بازگشت و دلیل آن هم خسارت‌های ناشی از انحرافی بود که در دوره قبل پدید آمده بود. زمانی که مجاهدین خلق منحرف شدند یا گروه های نظیر فرقان در دشمنی با روحانیت و به خصوص مرجعیت فکری آن پدید آمدند یا حرکتی که حسینیه ارشاد در یک دوره به آن دامن زد و تبعات و پیامدهای آن، سبب شد تا در انقلاب این مرجعیت به روحانیت باز گردانده شود.

به علاوه روحانیت تا حدودی به وظایف خویش آشناتر شده، شرایط را بهتر درک کرده، تحرک بیشتری از خود نشان داده و کوشید تا دین شناسی مبتنی بر آموزه ها حوزوی و سنتی خود را ارائه دهد. طبعا در این راه مشکلاتی داشت و مهم ترین آنها حل معضلات دنیای جدید بود. ابتدای روی یک موج سوار شده بود، اما لازم بود تا ابزارها و امکانات لازم را برای ماندن فراهم کند. تحولات جامعه چیزی نبود که عقب ماندگی او را تحمل نماید. بنابرین تلاش آغاز شد.

با این حال، در سالهای پس از انقلاب، همچنان گروهی با تردید به مرجعیت فکری روحانیت می نگریستند، و شاید جریان چپ تا حدود زیادی متهم به این امر بود، اما در میان جریان راست یا اصولگرا، ماجرا به عکس بود یا وانمود می شد. آنان مدعی بودند که رهبری و مرجعیت فکری روحانیت را به طور کامل قبول دارند.

با رفتن جریان چپ در سال 1383 و طی یک دوره تاکید و تبلیغ بر این که آن جریان در برابر مرجعیت فکری روحانیت علامت سؤال داشته، امید می رفت که این مسأله به جایگاه اصلی خود باز گردد. شاید تصور بسیاری از متدینین نیز همین بود و به همین دلیل رویکرد مثبتی به دولت تازه داشتند. اما شرایطی پدید آمد که این بار در میان جریان اصولگرایی ابهامات جدی مطرح شد، به طوری که چندی نگذشته بود که بدبینی ها آغاز شد. شگفت آن که نخستین بار یکی از مراجع مرحوم قم و یکی از عالمان برجسته تهران، این تردید ها را ابراز کردند و گفتند که این جماعت باور به روحانیت ندارد.

دولت جدید به رغم ادعاهای خود و بیشتر در سطح رهبری تا بدنه، نشان داد که خود را منادی اندیشه های نوینی می‌داند، ارتباطات خاص معنوی و عرفانی خود را دارد. این دولت، به جای تکیه بر مرجعیت فکری روحانیت، به سراغ مداحان و روضه خوانان رفت. البته کسی در سهم و نقش این گروه در پیشرفت کار تشیع در طول تاریخ تردید ندارد، اما همیشه این سخن مطرح بوده است که این گروه باید زیر نظر مرجعیت فکری روحانیت باشند. مع الاسف، تصویری از اسلام در این دوره توسط این جماعت به دست داده شد و افراط هایی صورت گرفت که نتیجه آن در آینده بیش از امروز مشخص خواهد شد. بسیاری از ارکان دولت، ارتباطشان را با مراجع قطع یا بسیار کم رنگ کردند و در سطح اطاعت از رهبری نیز صرفا به خاطر رعایت چهارچوب رفتاری و قانونی در کشور، مدعی ولایت آن هم از نوعی مبهم و نامشخص شدند.

آنچه تازگی داشت ظهور چهره هایی بود که خود ادعاهای تازه ای در تئوریزه کردن مسائل فکری کلان داشتند. پشت صحنه دولت با وجود مشائی، سخنرانی های رئیس جمهور، و حضور کسانی چون عباسی و غیره که سیما مروج آنها بود، و نیز پخش سخنرانی منبرهای غالبا بی مایه از سیما، راه را برای طرح رهبری جدید فکری در کنار روحانیت پدید آورد.

این ادعاها گاه به قدری شگفت بود که به راحتی امکان تشخیص آن از آموزه های سنتی وجود داشت. در این زمینه، مراجع تقلید بویژه حضرات آیات صافی و مکارم به طور مستمر موضع گرفتند، در حالی که کسانی چون استاد مصباح که سابقا در تشخیص انحراف تیزبینی خاص و رفتاری شدید داشتند، کمتر موضع گرفتند. البته یک بار هم که موضع گرفتند (علیه مشائی)، شدیدا از سوی سایت های وابسته (مانندی ندایی از درون) مورد حمله قرار گرفتند. با این حال سکوت مستمر ایشان برابر این جریان با سابقه ایشان تناسبی نداشت. در حواشی ایشان، گروه هایی که به دولت بسیار نزدیک بودند، یکسره حضور داشتند.

آنچه این روزها تحت عنوان سخنان حسن عباسی در مواجه با استادان علامه طباطبائی و جوادی آملی مطرح شده، ادامه ماجرایی است که برای حذف مرجعیت فکری روحانیت دنبال می‌شود. حمله به این استادان و برخی از مراجع و بی توجهی کلی به نقش روحانیت و استفاده ابزاری از شماری از روحانیون منبری که غیر از بکار بردن برخی از ترکیب های تازه در سخنرانی هایشان نکته تازه ای ندارند، مسیری است که در این چند سال برای از بین بردن مرجعیت فکری روحانیت انجام شده است.

این رویه البته بی سابقه نیست، اما با توجه به سنت پیروی مردم از مرجعیت و اصل تقلید و نیز به سبب ضعف مفرطی که در جریان موسوم به جریان انحرافی وجود دارد، به رغم تسلط بر قوه مجریه، راه به جایی نخواهد برد، گرچه لطمه خود را به دینداری مردم خواهد زد، چنان که زده است. جدا کردن بخشی از نسل جوان از مجموعه نظام و حتی اسلام، یکی از آثار منفی تسلط این جماعت بر اوضاع است. شگفت آن که به رغم آن که خود موجد نوعی بدبینی به روحانیت بوده اند اکنون تلاش می کنند با طرح دیدگاه های افراطی در باره ایرانی گری اقشار مخالف روحانیت را به سوی خویش جذب کنند و در تحولات آینده از احساسات آنان بهره برداری کنند.

بدون شک اگر روحانیت و مرجعیت شیعه، راه اعتدال خویش را ادامه داده، با حضور در صحنه تفکر و همزمان با پیشرفتها و تغییرات دنیای جدید، مبانی خود را تقویت کرده و در کنار توده های مردم بماند، این قبیل جریان های انحرافی فرصت
sokhanrani...
ما را در سایت sokhanrani دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : vaez gholhaki بازدید : 165 تاريخ : سه شنبه 21 آذر 1391 ساعت: 19:23


حقیر خیلی به حاج آقا پناهیان مدیون میباشم و از افتخاراتم این است که هم در تهران هم در قم شاگرد ایشان بودم و در میان کلاس های آموزش فن خطابه و سخنوری شاید یکی از پر استفاده ترین کلاس هایی که بهره بردم کلاس های ایشان بود
با اینحال وقتی نقد حجیالسلام جعفریان که از تاریخ پژوهان مشهور در حوزه و دانشگاه میباشد و بالغ از 150 کتا و هزاران مقاله تاریخی تالیف کرده اند پسندیدم .بنابراین در وبلگ میگذارم تا شما دوستان عزیز نیز مطالع کنید و اگر نکته به ذهنان رسد در قسمت نظرها نظر شریفتان را بفرمایید


ایشان در پاسخ به منبر اخیر آقای پناهیان درخصوص نزدیک بودن ظهور، صحبت‌هایی داشته‌اند که از لحاظ صراحت و تندی بی‌سابقه بوده و از سوئی هم آنقدر پرنکته و جالب بود که من حیفم آمد فقط بخشی از آن را اینجا درج کنم. متن کامل صحبت ایشان، به نقل از لینک فوق در ادامه آمده است: رسول جعفریان، پژوهشگر برجسته تاریخ اسلام و ایران ضمن انتقاد شدید از سخنان برخی افراد که در تریبونهای رسمی به خرافات درباره ظهور حضرت مهدی(عج) دامن می‌زنند، دستگیری برخی از این افراد و تشویق برخی دیگر را برخوردی دوگانه خواند.

استاد تاریخ دانشگاه تهران تصریح کرد: متاسفانه به جای آن که متفکران و اندیشمندان از روحانی و دانشگاهی رشته فکر را در دست گرفته و باب اندیشه و اندیشیدن را باز نگاه دارند، ، قریب هشت سال است که در این کشور مشتی روضه خوان و مداح ـ با همه ارزشی که از باب مرثیه خوانی برای اباعبدالله(ع) قائلیم ـ سردمدار فکر و اندیشه شده اند. آن روز که آن مداح معروف - که حالا هم عوارض حمایت‌های سیاسی بی دلیل خود را مشاهده می‌کند-، علیه مرجعیت دینی بلندپایه حوزه که به روضه خوانان نصحیت کرده بود، حرف زد و آن سخن زشت را بر زبان آورد، باید حدس می‌زدیم این ماجرا چند سال بعد به کجا می‌انجامد. وقتی چند مرکز روضه خوانی و مداحی برای سیاست کشور تعیین تکلیف کرد، روشن بود که ماجرا به کجا ختم می‌شود.

جعفریان با اشاره به این که نوعی انحطاط فکری کشور را فرا گرفته است، گفت: این که کسانی در همه فنون و علوم اظهار نظر کرده، کشور را با لاطائلات به ظاهر دینی خود که هیچ سنخیتی با افکار اصیل شیعی ندارد و مراجع دینی هم آنها را تایید نمی کنند، پر کرده اند، و سیما هم به آنها میدان داده، همه اینها نشان می‌دهد که ما در حال فرو رفتن در باتلاقی از انحطاط فکری هستیم که به سادگی از آن بیرون نخواهیم آمد. داستان تفکر طوری است که جامعه دیر و در یک تدریج طولانی وارد آن می‌شود؛ اما وقتی در جامعه جاگیر شد، عوارض و تبعاتش تا دیرهنگام حتی تا قرنها خواهد بود و جامعه را از جاده علم و دانش و پیشرفت و نوعی تمدن اسلامی به روز باز می‌دارد.

وی با بیان این که داستان ظهور با این شکل که آقای پناهیان و امثال ایشان طرح می‌کنند، ریشه در آموزه‌های شیعی ندارد گفت:

sokhanrani...
ما را در سایت sokhanrani دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : vaez gholhaki بازدید : 167 تاريخ : سه شنبه 21 آذر 1391 ساعت: 19:23




به گزارش شیعه آنلاین، مساله مخفی بودن قبر حضرت زهرا سلام الله علیها که به وصیت خود ایشان مخفی مانده، دقیقا همچون خاری در چشمان وهابیت است که تاکنون هیچ راهی برای فرار از آن پیدا نکرده اند مگر حرف هایی جاهلانه که در نزد ارباب علم کوچک ترین ارزش را ندارد!

مخفی بودن قبر حضرت فاطمه سلام الله علیها دقیقا سند مظلومیت ایشان بوده است. این امر به دستور خود ایشان و همّت امیر المومنین علی علیه السلام بوده است. ناگفته نماند تمامی اهل بیت علیهم السلام از قبر مادرشان با خبر بوده اند و آن را زیارت می کرده اند.

در این میان اخیرا وهابیون عربستان سعودی با هدف ایجاد شبهه ای جدید، نقشه هایی به اصطلاح تاریخی کشیده و آن را در کتب و پوسترهای مختلف چاپ کرده و حتی در برخی سایت ها و صفحات در فضای مجازی نشر داده اند تا بگویند که قبر حضرت زهرا سلام الله علیها بر خلاف ادعای شیعیان، مخفی نیست.

همانطور که در گوشه سمت راست پایین این نقشه ها مشاهده می شود، وهابیون نام مبارک حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها را نوشته و مدعی شده اند که قبر ایشان در این نقطه از قبرستان بقیع واقع شده است.







sokhanrani...
ما را در سایت sokhanrani دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : vaez gholhaki بازدید : 161 تاريخ : سه شنبه 21 آذر 1391 ساعت: 19:23

 

روحانی ای درباره زندگی امام حسین -ع- سخنرانی می کرد وقتی به بحث همسران امام رسید و نام همسران وی رابرد، زنی گفت: یعنی امام حسین هم سر زنش هوو آورده؟! اگه می دونستم براش گریه نمی کردم

sokhanrani...
ما را در سایت sokhanrani دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : vaez gholhaki بازدید : 150 تاريخ : سه شنبه 21 آذر 1391 ساعت: 19:23

دیشب داشتم وبلاگ طلاب را میخوندم یادم نی تو کدوم وب که متعلق به یکی از خواهران طلبه بود نوشته بود:
دقیقا روز پنجشنبه بود

مادرم اومد و گفت : یه کتاب بده یه دختری هست میخواد بخونه

گفتم :به شرطی که پس بیاره

مادرم گفت : میاره نگران نباش

کتابی که دادم ، گناهان کبیره ی شهید دستغیب بود

دو جلد در یک جلد

دیروز کتاب رو اورد پس داد

گفتم : مطالعه کرد؟

گفت : آره

جداً میگم من ِ طلبه در تمام عمرم این طور کتاب نخوندم

800 صفحه رو توی یک شبانه روز خوند.

دو جلد کتاب القطره رو دادم که بخونه

با خودم گفتم ، اگه یک سال اینطور مطالعه داشته باشه صد در صد علامه میشه

کاش یه کسایی یه جایی پیدا میشد تا این استعدادها رو شناسایی کنه

من هم به نوبه ی خودم سعی می کنم تا جایی که می تونم هر چی کتاب دارم در اختیارش بذارم

یاد آیت الله بروجردی افتادم که می گفت:

بعضی اوقات ، شام که خورده می شد ، شروع می کردم به مطالعه

یک دفعه سرم را از کتاب می آوردم بیرون ، میدیدم وقت نماز صبح شده

اینها همه توفیقاتی هست که خدا به بندگانش عنایت می کنه

+خدا توفیقی بده که تمام روز و شب برای خودش خدمت کنیم

 

sokhanrani...
ما را در سایت sokhanrani دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : vaez gholhaki بازدید : 169 تاريخ : سه شنبه 21 آذر 1391 ساعت: 19:23

طبق تحقیقى که توسط استاد بزگوارم حضرت آیت الله سید علی حسینی میلانی (مد ظله)كه انجام یافته است.
همه اسناد از کتب معتبر اهل سنت در آخر مقاله استخراج گشته است
 عایشه هر شأن و فضیلتى را براى خود، پدر و دوستدارانش ـ از نزدیكان و خویشان ـ مى خواست. هر گاه مى دید كه پیامبر صلى اللّه علیه وآله مورد محبّت یكى از همسرانش قرار مى گرفت و آن حضرت نزد او مى ماند، بر او مى شورید; همان گونه كه با زینب دختر جحش این گونه رفتار كرد. آن گاه با حفصه تبانى كردند كه هر گاه پیامبر صلى اللّه علیه وآله نزد هر كدام از آن ها وارد شود بگوید: من از شما بوى مغافیر ]نوعى صمغ [استشمام مى كنم تا ایشان از ماندن و عسل خوردن نزد زینب امتناع ورزد]![1
هر گاه عایشه مى دید كه پیامبر خدا صلى اللّه علیه وآله از حضرت خدیجه علیها السلام به خوبى یاد كرده و او را مى ستاید با جسارت مى گفت: چه قدر از این پیرزن بى دندان یاد مى كنى؟! خداوند عزّ وجلّ بهتر از او را به تو داده است...]![2
آن گاه كه متوجّه مى شد كه پیامبر خدا صلى اللّه علیه وآله در حال اقدام براى ازدواج با زنى است، با دروغ و خیانت مانع آن مى شد!
به عنوان نمونه نقل كرده اند كه روزى پیامبر خدا صلى اللّه علیه وآله زنى را از قوم كلب خواستگارى كرده بود، از این رو عایشه را براى كسب اطلاعاتى نزد خانواده او فرستاد. پیامبر به عایشه فرمود: او را چگونه دیدى؟
پاسخ داد: چیز قابل ذكرى ندیدم!
پیامبر صلى اللّه علیه وآله فرمود: تو چیز قابل ذكرى دیدى! تو خالى روى گونه او دیدى كه تك تك موهاى تو بر تنت راست شد.
عایشه گفت: اى رسول خدا! هیچ رازى از شما پنهان نیست.3
عایشه حتّى به صرف توهّم این كه پیامبر مى خواهد ازدواج كند این گونه رفتار مى كرد. به عنوان نمونه گوید: روزى عثمان هنگام ظهر نزد پیامبر آمد. من فكر كردم كه او براى گفت و گو درباره زنان نزد پیامبر آمده است. از این رو غیرت و رشك زنانگى مرا وادار كرد كه استراق سمع كنم]![4
sokhanrani...
ما را در سایت sokhanrani دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : vaez gholhaki بازدید : 178 تاريخ : سه شنبه 21 آذر 1391 ساعت: 19:23


تعرض به پایگاه قدرت شیعه در نجف
تعرض به پایگاه قدرت شیعه در نجفخبرهای جدید از صحنه عراق حاکی از آن است که طراحان بازی ترور در این سرزمین به راهبردی تازه بر ضد کانون های قدرت شیعه روی آورده اند. اگرچه در ۴ سال کشمکش خونین این کشور آنها از ابزار ترور برای ایجاد رعب و وحشت در میان شیعیان از یک سو و اختلاف افکنی میان صفوف مردم از سوی دیگرفراوان بهره جسته اند و بازمانده های حزب بعث، تکفیری ها، باندهای جنایتکار، در دست یازیدن به این حربه ها اشتراک نظر و وحدت عمل دارند. اما نشانه رفتن نمایندگان آیت الله سیستانی در عراق و به شهادت رساندن آنها حکایت از این دارد که جبهه دشمنان در رهیافت تازه خود علیه نظام سیاسی عراق، به درستی این مرجع را قلب و محور جریان های شیعی در عراق تلقی کرده و برای تضعیف این بخش از پایگاه قدرت شیعه از هر حربه ای استفاده می کنند.
در فاصله کمتر از ۳ ماه، ۳ تن از نمایندگان آیت الله سیستانی در شهر نجف توسط عوامل مسلح به شهادت رسیدند. شیخ رحیم الحسناوی شخص معتمد آیت الله سیستانی در جنوب نجف و از مسئولان دفتر ایشان روز سه شنبه ۱۵ خردادماه به دست افراد مسلح به نحو مظلومانه ای به شهادت رسید. یک ماه و نیم بعد در تاریخ ۲۹ تیرماه شیخ عبدالله فلک نماینده آیت الله سیستانی با ضربات چاقو شهید شد. رئیس پلیس شهر نجف اعلام کرده بود که عامل ترور شیخ عبدالله فلک، از افراد نفوذی شاغل در دفتر کار وی بوده است. هنوز تحقیقات مربوط به عوامل دخیل در ترور ۲ نماینده آیت الله سیستانی در نجف اشرف به نتیجه نرسیده بود که در تاریخ یازدهم مردادماه خبر رسید که افراد مسلح ناشناس شیخ فاضل عقل نماینده این مرجع را در مقابل در منزلش به شهادت رساندند.
هیچ ناظری تردید نمی کند که این ترورهای زنجیره ای، حلقه های یک راهبرد واحد هستند. در پی این ترورهای ناجوانمردانه، نوری المالکی نخست وزیر عراق یک کمیسیون ویژه به منظور تحقیق و بررسی عوامل آنها تشکیل داد و جواد البولانی وزیر کشور عراق را شخصاً مأمور پیگیری این امر کرد. با آغاز روند تحقیقاتی که سرنخ های ترور را در شبکه های سلفی و تکفیری عیان می ساخت، مراکز تبلیغاتی وهابیون با هدف انحراف افکار عمومی و شبهه افکنی در اذهان مسئولان تحقیق، این سناریو را ترویج کردند که جمهوری اسلامی ایران در طراحی این ترورها دست داشته است. در این میان، روزنامه گلف نیوز با تحریف اظهارات برخی از مسئولان و افراد صاحبنظر عراقی تلاش کرد تا نشان دهد که ردپای ایران در این ماجرا به چشم می خورد. این روزنامه که متأسفانه گزارش کذب آن به عنوان منبع مورد بهره برداری برخی رسانه ها قرار گرفت، به نقل از منابعی نامعلوم در ارتش عراق نوشت که این احتمال وجود دارد که یک گروه ایرانی، از این افراد برای انجام ترورها حمایت کرده باشد.
تحریفات این نشریه اماراتی آنجا بود که با ندیم الانصاری عضو حزب فضیلت که از احزاب شیعی عراق است، مصاحبه کرد و در این مصاحبه از وی سؤال کرد که آیا ایران در ترور شیعیان دست داشته است؟ الانصاری پاسخ داد: «امکان دارد برخی گروه های ایرانی که دارای برنامه های مجزا از دولت ایران هستند، در این حوادث نقش داشته باشند... هدف این افراد، آشوب آفرینی میان فراکسیون های شیعه در استان های جنوبی عراق است و آنها همچون برخی احزاب عراقی که توسط آمریکا حمایت می شوند، خواهان تضعیف نفوذ ایران در مناطق شیعه نشین هستند... بنابراین محتمل است که این گروه های ایرانی درصدد تحریک خشونت و آشوب آفرینی در استان های جنوبی باشند.»
اندکی تأمل در اظهارات ندیم الانصاری نشان می دهد که منظور او از گروه های ایرانی مجزا از دولت جمهوری اسلامی و یا جناح طرفدار تضعیف نفوذ ایران، سازمان منافقین مستقر در عراق است، چرا که قرائن حاکی از آن است که حتی در دور جدید منافقین از هیچ توطئه ای جهت تضعیف شیعیان و حکومت مالکی اجتناب نمی ورزند. عراق هنوز زخم ناشی از جنایات منافقین بر علیه کردها و شیعیان در دوران حکومت صدام را بر تن دارد.

sokhanrani...
ما را در سایت sokhanrani دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : vaez gholhaki بازدید : 143 تاريخ : سه شنبه 21 آذر 1391 ساعت: 19:23